جدول جو
جدول جو

معنی حرف لعب - جستجوی لغت در جدول جو

حرف لعب
(حَ فِ لَ)
و آن باز است که شمس قیس آنرا بدین نام نامیده گوید: حرف لعب چنانکه حقه باز و عمودباز و زنگ باز و جامه باز. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 169). رجوع به ’باز’ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ فِ دُ)
شمس قیس گوید:و آن الفی و دالی است که در اواخر افعال معنی دعا دهد، چنانکه برساد و بدهاد و صیغت خاصۀ دعا، باد و مباد است، و در اصل بواد و مبواد بوده است، واو تخفیف را حذف کرده اند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 165). حرف دعا الفی است که پیش از حرف آخر فعل درآید و حرف ندا در پایان اسم افزوده گردد. و گاهی حرف ندا را نیز حرف دعا خوانند. رجوع به حرف ندا و ’آ’ شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ تَ عَجْ جُ)
حرف تعظیم. رجوع به حرف تعظیم شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ نَ)
حرف صفت. اداه توصیف. رجوع به حرف صفت شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ نَ)
رجوع به حروف ناصبه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ)
حرف عله در حالتی که ساکن باشد. حرف مصوت. رجوع به حرف عله شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ عِلْ لَ / لِ)
الف و واو و یاء را بدین نام خوانند، و آنها را حروف مصوته و جوفیه نیز گویند واگر این حروف ساکن باشند حرف لین خوانده شوند. و اگر حرف پیش از آن هم جنس آن باشد حرف مد نامیده شود
لغت نامه دهخدا